این جمله رو تقریبا همه شنیدن. مخصوصا اونایی که دفتر بزرگ و آبی آسمونی قلم‌چی رو پر کرده باشن. دلم تنگ شد واسش :`(
امروز بین بچه‌های انجمن بحث شد. یه عده میگفتن نشریه به درد نمیخوره و بقیه مخالفت میکردن.اونایی که موافق بودن دلایل خاص خودشون رو داشتن و اونایی که مخالف بودن هم دلایل خودشون رو.
بینشون من ناآشنا بودم،تازه وارد. دیگه داشتن داد و بیداد راه می‌انداختن رسما. گفتم:کمرنگ‌ترین جوهر‌ها از قوی‌ترین حافظه‌ها ماندگار‌تره.شاید الان کسی نخونه،شاید ازش استقبال نشه،اما بعد اینکه ما بریم از ما چی میمونه؟همین نوشته‌ها.اینا همه سند کاراییه که ما انجام دادیم و یه روزی بلاخره یکی یاد ما میفته.میاد دنبال ما می‌گرده و راهمون رو ادامه میده.
بین اون چند نفر،من کسی بودم که جز نوشتن هنر دیگه‌ای نداشتم. ولی امیدوارم همین نشریه رو که اولین سال انتشارشه بتونیم راه بندازیم.یه تجربه جدیده و همیشه عاشق این کار بودم. :)
برای اسم نشریه هنوز تصمیم نگرفتیم،یه نشریه‌اس برای انجمن خیریه دانشگاه. اگه اسمی به ذهنتون میرسه پیشنهاد بدید دوستان :)



آها راستی این عکس؛این یه نما از آروزی منه.کسی راجع به اینجا چیزی میدونه؟راهنمایی؛تو روسیه‌اس :)

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها